psychology


فروید و یونگ 

فروید در یکی از اثار عمیق و ممتاز خود (اینده یک پندار) مسئله دین و روانکاوی را مورد بررسی قرار داد.
یونگ اولین روانکاوی بود ک فهمید افکار و عقایدمذهبی و افسانه،مظاهر بینش ها و اندیشه های ژرفی هستند.
بنظر فروید منشا دین ناتوانی انسان در مقابله با نیروهای طبیعت در بیرون از خود و نیروهای غریزی درون خویش است.
دین به عقیده فروید تکرار تجربه کودکی است

تعریف یونگ از دین ،تعریف او از تعریفی است که بسیاری از حکمای الهی با ان همداستانند. میتوان تعریف تعریف وی را دراین بیان خلاصه کرد که جوهر تجربه دینی تسلیم و تمکین در برابر نیروهایی است که نسبت به ما برتری دارند .
به نظر یونگ تجربه دینی خصلتا نوع ویژه ای از تجربه عاطفی است و به معنی تسلیم دربرابر یک قدرت برتر است،خواه این قدرت خدا نامیده شود ،خواه ناخودآگاه.
فروید معتقد است که هدف پیشرفت انسان تحقق بخشیدن به ارمانهای دانش(خرد،حقیقت_لوگوس)کاهش رنج ها ،استقلال و حس مسئولیت است.

نظریات فروید و یونگ درباره دین:
فروید به نام اخلاق با دین مخالفت میکند، یعنی در واقع موضعی انتخاب میکند که میتوان آنرا مذهبی نامید . از طرف دیگر یونگ دین را تا حد یک پدیده روانشناسی پایین آورده و در عین حال ناخودآگاه را تا حد یک پدیده دینی ارتقاء میدهد.

منبع؛
کتاب اریک فروم 
روانکاوی و دین 
ترجمه:آرسن نظریان
چاپ چهارم ۱۳۵۹
صحفات ۱۸تا ۳۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۱۹:۳۷
مریم حسن زاده

فیلم فروید 


فروید در زندگی خود به خودکاوی میپردازد تا بهتر بتواند بیماران خود را درک کند .
فروید دانشجوی پزشکی . وی بیماری را زیر نظر داشت به اسم برنا سیلسی که مبتلا به بیماری هیستری است . هیستری به معنای هیجان و احساسات غیر قابل کنترل هستش.
که منشا روانی دارد و علائم ان جسمانی هست مثل احساس کوری یا فلج که اینها در عین واقعیت بودن علت پزشکی ندارند.

استاد فروید به فروید گفت که این بیمار (زنی که فلج شده بود)فلج نیست ‌و خود را ب فلجی زده.اما فروید با انجام ازمایش کوتاه متوجه شد که چنین نیست .فروید با فرو بردن سوزن در پای بیمار متوجه میشود که زن اعتراضی از سوزن فرو رفته در پا نمیکند.‌
فروید با خود میگوید که چطور ممکن است که وانمود به فلج بودن بکند این نه یک بیماری بدنی هست نه یک تمارض.
برتا سیلسی دختری که بعد از مرگ پدرش دچار بیماری هیستری میشود.که فروید درباره اش مقاله نوشته و باعث کشفیات و نظریات فروید شده.
فروید متوجه شد که برتا هرچیزی که در هشیاری به او گذشته رو باید به خاطر بیاره تا درمان بشه .
در نهایت به عقده ادیب میرسه و علت بیماری اورا عقده ادیب میدونه.
عقده ادیب(در تصورات کودکان هر انسانی رویای رسیدن به والد غیر همجنس خودشون دارند اما والد هم جنس یک مانع برای رسیدن به عشق کودک هست)
براساس تحقیقات فروید ضمیر ناخوداگاه ۹۰درصد و ضمیر خوداگاه ۱۰درصد از ذهن انسان را در بر میگیرد.
فروید معتقد بود که اکثر بیماری ها در ناخوداگاه وجود دارند و بر پایه سرکوب میل جنسی شکل میگیرند و فروید هنر،شعر و باورهای دینی را ناشی از سرکوب احساسات و عقده های سرکوب میل جنسی میداند.
درحالی که هیچ یک وجود خارجی ندارند . هنر در سرکوب رشد میکند.توجه به باورهای دینی که وجود خارجی ندارند نیز ناشی از سرکوب احساسات در کودکی است.مسائلی مانند احساس گناه،امنیت و خشنودی در زیر سایه اطاعت از خداوند از مسائلی هستند که در کودکی پایه گذاری میشوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۱۸:۵۸
مریم حسن زاده

ارزوی کودکان💫

 

۶. 

پسر ۶ساله :(ارزو دارم پرواز کنم برم اسمون پیش پرنده ها .

وقتی بزرگ‌ شدم پولدار بشم خونه بزرگ داشته باشم)

دختر ۶ساله:(امسال تولدم بابام برام عروسک بزرگ بخره با دوچرخه )

 

۹.

۹سال :ارزو میکنم مامان بابام سالم باشند و من بتونم در اینده دکتر بشم.

۹سال . اینکه مامانم هیچوقت مریض نشه 

 

۱۰تا ۱۲

۱۰سال. ارزو دارم خلبان بشم و همیشه سفر کنم 

۱۱سال . زودتر بزرگ بشم و بتونم موتور سوار شم .

 

۱۲. معلم بشم یا دکتر :)

 

منبع:(پرسش از کودکان ۶تا ۱۱سال )

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۱۴:۵۹
مریم حسن زاده

روان‌شناسی در ابتدا به موضوع معنویت و عالم ماورا طبیعت توجه داشت، اما در سال‌های پایانی قرن نوزدهم موجی از روان‌شناسی علمی یا روان‌شناسی منهای معنویت به‌وجود آمد.

اما با پیشرفت این علم، بخش روحانی انسان و معنویت مجدد مورد توجه قرار گرفت و روان‌شناسی انسان‌گرا به‌وجود آمد. این دوره بازگشت به معنویت است و اعتقاد دارند بخش عمده‌ای از روح و روان و زندگی بشر بخش معنوی آن است.

توجه روان‌شناسان انسان‌گرا یا روان‌شناسان مکتب سوم به معنویت، زمینه‌ساز بروز و ظهور روان‌شناسی فراشخصی را به‌وجود آورد که بر حالات عرفانی و ارزش‌های معنوی تأکیدی تمام دارد

. موضوعات دین و روان‌شناسی مشترک است. موضوع هر دوی آنها انسان و هدف و غایت هر دو سلامت، سعادت و فلاح و رستگاری انسان است.روان شناسی به بررسی پدیده دین داری از منظر روان شناختی میپردازد.

عنصر معنویت در دین و جنبش‌های نوپدید دینی - معنوی مشترک است

روان‌شناسی و معنویت از طریق روان به هم پیوند می‌خورند. بررسی این ارتباط می‌تواند راهی برای استفاده از روان‌شناسی در ارتقا معنویت باز نماید و همچنین توجه به موضوع معنویت که از جنبه‌های مهم انسان است، کمک شایانی در علم روان‌شناسی و روان‌درمانی خواهد کرد. رابطه روان‌شناسی و معنویت از منظرهای مختلفی می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد .

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۱۴:۴۶
مریم حسن زاده

🍁نظر جیمز درمورد فلسفه دین و ایمان

 

 

ویلیام جیمز میگوید: هر چیزی که یک اثر مفید داشته پس حق است.» البته او می خواهد بگوید که حق یعنی چیزی که مفید باشد به مفهومی که ما می خواهیم بگوییم یعنی حق به جانب الله است. در باب ایمان نیز با توجه به دیدگاه جیمز در پراگماتیسم و نگرش به انسان به عنوان موجودى که صرفا عقلانى نیست، شکل اصیل دین را نیز بعد عاطفى آن مى داند. وى در ضمن مقدماتى چند براى توجیه ایمان با وجود فقدان شواهد کافى اراده معطوف به باور را کافى مى داند.
جیمز فیلسوف و روان شناس آمریکایى است که شهرت وى بیش از همه مرهون فلسفه اصالت عمل یا  پراگماتیسم است. جیمز تحت تأثیر تربیت ها و حالات مذهبى پدرش هنرى جیمز بود و صریحا خود را فردى معتقد و دیندار معرفى مى کند و ایمان را عنصرى حیاتى و اساسى در زندگى مى داند؛ اگرچه نمى توانم عقیده مردم عادى مسیحى را بپذیرم یا طریقتى را که دانشمندان اسکولاستیک در قرون وسطا از آن دفاع مى کردند، قبول کنم، اما خود را جزو فلاسفه ما بعدالطبیعه جزمى مى دانم...، پس بدون تردید، گفته هاى آنان که مذهب را پس مانده هاى افکار قدیمى مى دانند، رد مى کنم، زیرا آن گفته ها نادرست است.

منشأ اشتباه چیزى است که پدران ما مذهب خود را با آن مخلوط کرده بودند و به خطا از طبیعت اخذ کرده بودند. این بود که مذهب آنها با بسیارى از افکار نادرست همراه بود. بنابراین، ما نمى توانیم دربست از هر عقیده و ایمان مذهبى صرف نظر کنیم... چقدر «تولستوى» خوب گفته وقتى ایمان را جزء دسته اى از نیرو ها مى شمارد که آدمى با آن زندگى مى کند، «فقدان ایمان» سقوط کامل زندگى است. مسئله چیستى و هستى خداوند اندیشه جیمز را در طول حیاتش به خود مشغول ساخت. شخصى عمیقا مذهبى بود و در کتاب "انواع تجربه دینى" با حالات احترام آمیز عرفانى درباره خود مى گوید: «خمیره ذاتى من تقریبا به طور کامل به دین و التذاذات روحانى وابسته است.»
؛ نظریه پیوستگى که فلاسفه غرب از دکارت به بعد معمولا آن را پذیرفته اند و به معناى هماهنگى اجزاى یک نظریه است 
 نظریه پراگماتیسم معتقد است، یک عقیده در صورتى و تنها در صورتى حقیقى است که هرگاه عمل مطابق آن واقع شود، به طورى تجربى نتایج رضایت بخش و محسوس به بار آورد؛ یعنى حقیقت باید به مثابه رابطه پیامدهاى رضایت بخش و محسوس با اعمالى که از عقاید معین ناشى مى شود، در نظر گرفته شود.
حقیقت چیزى جز این نیست که تصورات تنها تا آنجا حقیقى اند که ما را در ایجاد رابطه اى رضایت بخش با دیگر بخش هاى تجربه مان یارى رسانند. هر نظرى که ما را کامیابانه از قسمتى از تجربه مان به قسمت دیگر آن ببرد، چیزها را به گونه اى رضایت بخش به هم ربط دهد، تضمین شده باشد، امور را ساده کند و در نیروى کار صرفه جویى به عمل آورد، به همان اندازه، تا همان جا و به گونه اى ابزار وار حقیقى است.

جیمز با تدوین کتاب "اصول روان شناسى" و با سخنرانى هاى مهم گیفورد تحت عنوان «انواع تجربه دینى» که این هم با رویکرد روان شناختى است، دل مشغولى خود را به عنوان یک روان شناس نشان مى دهد. افزون بر این ها با تأسیس اولین آزمایشگاه روان شناسى در آمریکا و تحقیق تجربى در این زمینه، توجه خود را به پدیده هاى روانى در انسان و تبیین هاى روان شناختى نمایان مى سازد. البته اهتمام جیمز به بحث از موضوعاتى نظیر اراده، حرکت، غریزه و... که در روان شناسى تجربى امروزه جایگاهى ندارند، نشان دهنده آن است که بین روان شناسى فلسفى قرن نوزدهم و روان شناسى علمى قرن بیستم به نوعى پل مى زند

جیمزدر کتاب اصول روان شناسى بر جنبه غیر عقلانى انسان تکیه مى کند و انسان را به هیچ وجه مخلوقى صرفا عقلانى به حساب نمى آورد. چنان چه مى گوید: باورهایمان تحت تأثیر عوامل هیجانى هستند. جیمز به پدیدار هاى دینى توجه کرده و از موضع روان شناختى آنها را تجزیه و تحلیل مى کند، لیکن همواره رویکرد پراگماتیستى خود را (توجه به پیامدها و نتایج) حفظ کرده است. نکته مهمى که در اینجا به عنوان چارچوب کلى دیدگاه جیمز در نظر گرفته مى شود آن است که «شکل اصیل و ویژه دین، حس یا احساسى است که نباید با عقیده و عمل یکسان انگاشته شود».
در حقیقت، ویلیام جیمز به سنت فکرى تعلق دارد که در مقابل نظر کانت مبنى بر یکسان انگارى دین و اخلاق، عواطف دینى را مقدم مى شمارند. شلایر ماخر از پیشگامان این سنت است و جیمز در کنار جاناتان ادواردز و رودلف اتو على رغم اختلافشان در برخى مسایل، گوهر دین را جنبه احساسى یا تجربه دینى به معناى خاص آن مى دانند.
ویلیام جیمز نیز معتقد است که احساس منبع ژرف تر دین است و تنسیق هاى فلسفى و کلامى جنبه ثانوى دارند و اصلا دین از مقوله عواطف است نه عقل: «چون تجربه دینى مستقیم و بدون وساطت مفاهیم و احکام به وجود مى آید، شبیه ادراکات حسى است و تنها از راه شناخت شخصى ادراک مى شود». روش جیمز عمدتا بر اساس بررسى تجربى است، از این رو، کتاب انواع تجربه دینى را با ارائه نمونه هاى بسیارمتنوع از تجربه دینى آغاز مى کند و تأکید بیشتر وى بر عواطف و حالات مذهبى خود جوش (خود انگیخته) است تا تفاسیر کلامى با قاعده بندى هاى نهادینه شده و متعارف.

از سخنان جیمز سه دلیل براى این که ژرف ترین منابع و ابعاد دین را عواطف و حالات احساسى مى داند، قابل استخراج است:
اول-
 حالات دینى کیفیتى محسوس است و براى فاعل امرى بى واسطه به نظر مى رسد، نه نتیجه استنباط و تذکر آگاهانه، از این رو، مستقیم تر است و خطاى کمترى بدان راه مى یابد.
دوم-
 اعتبار تجربه و حالات دینى و تأثیر آن در مردم است. مردم غالبا متأثر از براهین عقلى در باب دین نیستند، عقاید و آموزه هاى دینى نشان دهنده خاستگاه هاى عمیق ترى در احساس و تجربه اند. اگر تجربه دینى نتواند اعتبار کافى براى عقاید فراهم کند، براهین عقلى محتملا قانع کننده نیستند.
سوم- 
مرورى بر سنن دینى گوناگون، عقاید و مفاهیم دینى بسیار متنوعى را نشان مى دهد، در حالى که احساسات و سلوکى که منشأ و مبناى چنین تنوع عقلانى است، ثابت است. در نتیجه، براى درک ویژگى تجربه دینى و وجه مشترک سنن گوناگون، باید احساس و تجربه را بررسى کرد نه عقاید و تعالیم را.

بنابراین، تنها آزمون محتمل بودن حقیقت در فلسفه پراگماتیکى، آن چیزى است که به بهترین صورت ما را به مقصود برساند و آن چیزى است که با هر بخش از حیات ما سازگارتر و با مجموعه نیازهاى حیات ما متناسب باشد و هیچ چیز در آن غفلت نمى شود و این امر باید به صورت تجربى براى ما اثبات شود.

 

🍁(مطالعه ببشتر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۰۰ ، ۱۲:۴۳
مریم حسن زاده

نقش دین در سلامت جسم و روان 

 

 

از نظر روانشناختى دین کارکردها و ثمرات بسیارى براى انسان دارد.
۱ معنا بخشیدن به حیات؛
از مهم‏ترین کارکردهاى اساسى دین تبیین معناى زندگى است.دین با تبیین جاودانگى، حکمت و هدفمندى هستى و جهت گیرى رو به خیر و کمال و تعالى آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست مى‏دهد
ویکتور فرانکل نیز قدرت دین را عقیده به» اَبَر معنى مى‏داند، یعنى دین بهترین معنى براى زندگى کردن است.
برخى از جامعه شناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بى‏معنایى در زندگى بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقى معنادار است.
پاره‏ اى از برون دادهاى روانشناختى تفسیر دینى::
 ۱ احساس خوش بینى و رضایت

 ۲ مطبوع سازى زندگى در مجموعه هستى

۳ ایجاد امیدوارى

۴ مسئولیت پذیرى

 ۵ نشاط و حرکت


از نظر استاد مطهرى فرد باایمان در کشف هستى هم چون شهروند کشورى است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه مى‏داند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد.

۲ بهداشت  سلامت و آرامش روان
از نیازهاى مهم انسان سلامت و آرامش روان است.

نقش دین در سلامت و ارامش روان از جهات مختلفی حائز اهمیت است::
دیندارى و تحمل فشارهاى روانى‌.
دیندارى و افسردگى.
دیندارى و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر‌.
دیندارى و خودکشى و خودسوزى.
دیندارى، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق.

۳ سازگارسازى جهان درون و برون کاهش رنج ها

بدون شک در مواردى بین خواسته‏ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت‏هایى مشاهده مى‏شود.
این تفاوت ها به گونه های مختلفی میتوانند باشند :۱ تفاوت بین خواسته‏هاى ما و نظام تکوین.۲ بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعى.

۴هدف بخشى و ایده‏ال پرورى

یکى از مهم‏ترین کارکردهاى دین ارائه ایده‏آل و آرمان مطلوب است. ایده‏آل اصل یا موضوعى است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش‏ها و کوشش‏هاى او باشد. ایده‏آل موجب شکل‏گیرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده‏ها را با آن مى‏سنجد و ارزشداورى مى‏کند. ایده آل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مى‏تواند از یک زندگى حقیقى برخوردار باشد که آگاهانه براى خود ایده آل و آرمان انتخاب کند..

۵ پاسخ به احساس تنهایى
۶ تقویت قدرت کنترل غرایز

🍁مطالعه بیشتر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۰ ، ۱۶:۳۲
مریم حسن زاده

⬜نظر جیمز درباره روانشناسی دین⬜

دین از حقایقی است که در عرصه های گوناگون انسان حضور جدی دارد.
روان شناسی دینی،یکی از شاخه های دین پژوهی است که با دین ورزی و دین داری ربط و نسبت وثیق دارد.

جیمز. 
ویژگی شخصی وی او را به فلسفه کشاند و به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد تدریس کرد.نخستین آزمایشگاه روان شناسی را در آمریکا در دانشگاه هاروارد برپا کرد.

⚪️دیدگاه اساسی جیمز درباره دین

1⃣دین پدیده ای همگانی در نوع انسان است و بنابراین نمی تواند نابهنجاری ناشی از بیماری یا هر گونه اختلال روانی دیگر باشد .این در حالی است که ویژگی های نابهنجار در برخی رهبران دینی و پیروانشان وجود دارد.

2⃣حیات دینی و گرایشهای مربوط به آن یکسان نیستند ،بلکه متغییر و گاه متنوع است.عواطف دینی شامل تمایلات شدید اخلاقی و اشکال دیگر ایمان ، احساس گناه و احساس نجات یافتگی ،   یگانگی .
 با خداوند  مظاهر قابل تشخیص ایمان هستند.با وجود این،این حالتها از حیث فراوانی و تکرار در ادیان گوناگون و حتی در یک دین متفاوت اند این حالات در ادیان غیر الهی نیز وجو دارند.

3⃣همه ی ادیان افزون بر تعیین اشکال هدایت و عبادت ،ما را به جهانی متعالی رهنمون می سازد.که با آنچه انسان با حواس ظاهری خود می یابد ،مشابه نیست.یک  تدبیر برتر نظم فرازین آن جهان دیگر را اداره می کند و اهداف و اعمال ما را در این عالم تحت تاثیر قرار می دهد.

4⃣جیمز متذکر شد احساس متعالی ، از امری نهانی سرچشمه می گیرد.دانش دوباره آن امر نهانی ضمیر ناهشیار در طول قرنها رشد کرده و جیمز آن را دربای پهناوری از آگاهی غیر قابل بیان می دانست.که فردیت و ذهن هوشیار عصاره و محصول آن هستند.تجربه گسترده از آن است که حواس ظاهری به تنهایی بتواند آن را در بر بگیرد.

5⃣فلسفه جیمز درباره تجزیه و تحلیل باور ،به این نتیجه انجامید که حقیقت یکی از انواع خیر است و باورها باید در معرض آزمون نتایج بخش تا گسترده ترین حد قرار بگیرد.جایی که معیارهای مورد توافق در دسترس نباشد ،ارزیابی نتایج متفاوت خواهد یود.،چنانکه ادیان نیز متفاوت خواهند بود.اما اصولی که در این جا است ،از اصول علمی متفاو.ت نیست.علم نیز اصطلاحات و مقولاتی را ابداع می کند تا بخشهای تجربه را جدا سازد. روابط و نسب را تحقیق کند وسپس خودش را یک گزاره علمی با اشاره به نتایجش ثابت کند.


ویلیام جیمز علم و دین را در اهداف وروش های مشترک و مشابه دانسته ، استفاده از یکی را مانع بودن از دیگری نمی داند . 
دین و دانش برای فردی ک بتواند از هردو استفاده کند کلیدی برای باز کردن قفل خزانه جهانند و استفاده از یکی مانع استفاده دیگری نمیشود.

روش جیمز عمدتا بر اساس برسی تجربی است.
او بیشتر بر عواطف وحالت های دینی خود جوش تاکید می کند تا تفسیر ها یا قاعده بندیهای نمادینه شده و متعارف .
 
جیمز ، ژرف ترین منابع و ابعاد دین را  عواطف  می داند.
و می گوید:دین از مقوله عواطف است ،نه عقل 
و برای ان سه دلیل می اورد.
⚫️دلیل اول
احوال دینی کیفیتی محسوس است و برای فاعل امری بی واسطه به نظر می رسد ،نه نتیجه استنباط و تذکر آگاهانه.
⚫️دلیل دوم
مردم غالبا از براهین عقلی در باب دین متاثر نیستند،عقاید و آموزهای دینی ،نشان دهنده خواستگاه های عمیق تری در احساس و تجربه هستند .اگر تجربه دینی نتوانداعتبار کافی برای عقاید فراهم کند ،احتمالا براهین عقلی قانع کننده نخواهند بود.
⚫️دلیل سوم
جیمز مدعی است مروری بر سنتهای دینی گوناگون ،عقاید و مفاهیم دینی بسیار متنوعی را نشان می دهد ،در حالی که احساسات و سلوکی که منشا و مبنای چنین تنوع عقلانی است ثابت است.
در نتیجه برای درک ویژگی تجربه دینی و وجه مشترک سنتهای گوناگون ،باید احساس و تجربه را بررسی کرد،نه عقاید و تعالیم را.
جیمز می گوید: اگر بخواهید گوهر دین را درک کنید،باید به احساسات و سلوک که عناصر ثابت تر هستند توجه کنید.هسته مشترک همه ادیان که برای آن دلیل اقامه می کنند دو چیز است :احساس این که نقصی در ماست و احساس این که این نقص با ارتباط با یک قدرت برتر که از آن آگاهیم بر طرف می شود.

منبع

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۰ ، ۱۲:۱۷
مریم حسن زاده

خدا از نظر کودکان

براساس نظریه روان شناسی«ژان پیاژه» کودکان در سنین 6-2سالگی از جهت شناخت در دوره پیش عملیاتی قرار دارند.
از خصوصیات تفکر در این دوره میتوان به خود محور بودن و تمرکز گرایی انان اشاره کرد .

☑️خودمحوری یعنی کودک از نگاه دریچه خود و توانایی خود به موضوعات نگاه میکند و نمیتواند دیدگاه های دیگران را مورد توجه قرار دهد .
☑️تمرکزگرایی به این معناست ک کودک فقط از یه بعد میتواند به پدیده ها نگاه کند شاید بعد مهمی نباشد .
کودک در این سن به بخش محدودی از یک مسئله توجه میکند. 
در رابطه با مفهوم خدا، کودک وی را موجودی مادی و حتی به صورت یک انسان تصور می کند. بنابراین برای خدا دست و پا و سر و صورت قائل است. همچنین برایش خانه ای تصور می کند که همان بهشت است و از آنجا به کارهای ما نگاه می کند و مواظب ماست، یا از بهشت به زمین می آید تا کارهای ما را درست کند. یا بهشت را باغ یا پارک بزرگی می داند که انواع وسایل بازی و خوراکی دارد و می توان در آنجا بازی کرد و خوشحال شد و یا در مورد جهنم، آن را جایی می داند که آتش زیادی در آن وجود دارد و یا در مورد شیطان او را یک آدم زشت تصور می کند که روی سرش شاخ دارد. البته باید متذکر شد کودک این موضوعات را براساس گفته ها و شنیده ها تصور می کند.


گلدمن روانشناس دیگری این دوره را تفکر مذهبی شهودی می نامد دوره ای که شناخت و تفکر در قالب تجارب و محسوسات حبس شده و محدودیت دارد.


اما زمانی ک کودک وارد سن مدرسه حدود ۷تا۱۱سالگی میشود به تدریج توان غلبه بر محدودیت های فکری دوره قبل را پیدا میکند .


از خود محوری اش کاسته میشود و میتواند از چند بعد به پدیده ها بنگرد .
سعی میکند از توجیهات فیزیکی پدیده ها را توضیح دهد . مثلا خدا را به عنوان یک انسان فرض کنند، یک انسان خارق العاده و اعجاب برانگیز.


مثلاً گاهی خدا را مرئی و قابل رؤیت و به شکل آتش و نور و گاهی نامرئی می پندارند و این مسئله بیانگر آن است که کودک بین مرحله تفکر شهودی و عینی دست و پا می زند.

تحول مفهوم خدا همگام با رشد شناختی کودک است.منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۰ ، ۱۱:۲۸
مریم حسن زاده

🍁🍁🍁پنج شاخه از روانشناسی دین 

 

🌲نوع اول زندگی، زندگی «متدیانه» است که در آن سنجه سخن گفتن خدا با کسی است که می‌تواند تجربه دینی انسان‌ باشد.

 

🌲 زندگی نوع دوم، «عارفانه» نام دارد. در این نوع زندگی، تجربه شخص دیگری مدنظر نیست، بلکه، در این نوع تجربه «خود فرد» مدنظر است.

 

🌲 زندگی سوم که می‌توانم به آن اشاره کنم، زندگی «فیلسوفانه» است که در آن افراد براساس معیار درونی زندگی می‌کنند که این معیار درونی با واقعیت‌های ظاهری منطبق نیست، زیرا زندگی براساس استدلال‌های خود انسان پیش می‌رود.

 

🌲 نوع چهارم ،زندگی «اخلاقی» است. اگر چه این نوع زندگی هم‌پوشی‌هایی با سایر انواع زندگی‌ها دارد، اما اساسا با آنها متفاوت است؛ به عبارتی دارای شهود دکارتی است. 

🌲 زندگی پنجم «زیبایی‌‌شناسانه» است. مبنای افراد در این نوع زندگی، براساس لذت و لذت‌جویی است.

🌷🌷منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۰ ، ۱۹:۵۹
مریم حسن زاده